حمیدکوچولوحمیدکوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

حمید کوچولوی عزیزم

اندر احوالات من در دی ماه 91

1391/10/23 1:33
825 بازدید
اشتراک گذاری

ما هر چند وقت یک بار غیبمون میزنه.

چون میدونستم آخر هفته نیستیم چندتا پست جدید گذاشتم برای این چند روز.

جونم براتون بگه که بابایی بالاخره امتحانشو داد واز تهران اومد .این دو سه روز اول هفته هم

ما خون ی مامان فاطمه بودیم.روز سه شنبه اومدیم خونمون .روز چهارشنبه هم خاله جون

قرار بود برای این چند روز تعطیلی از تهران بیان خونه ی مامان فاطمه.

خلاصه ما هم چهارشنبه شب رفتیم اونجا.خاله سعیده اینا هم بودن.این دو سه روز خیلی

خوب بود وخوش گذشت.مخصوصا تو که اونجا حسابی سرگرم بودی وحدیثه ومهدیه (دختر 

خاله ها )باهات بازی میکردند. 

 

راستی یه خبر ...

امروز  بدون این که کسی یادت بده شروع کردی به دست زدن وبعد که بهت میگفتیم دست

دسی دستای خوشگلتو میزدی به هم ...کلی ذوق کردیم .بعدا یه عکس از دس دسیت

میزارم فعلا شکارش نکردمنیشخند

 

 

 

 

متاسفانه دوربین یادم رفت ببرم وبا موبایل عکس انداختم...

این عکسها رو وقتی خاله جون اینا می خواستن برن  خونه ی مامان فاطمه در دقیقه نود انداختیم

 

حمید وحدیثه جون

 

h-h

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

ساناز
23 دی 91 1:59
سلام. شما میتونی لباسای نی نی تون رو که استفاده نمی کنی توی سایت ما بفروشی همینطور میتونی با کمترین قیمت کلی لباس قشتگ خرید کنی



مامان شايان
23 دی 91 11:41
سلام پسرم شايان تو مسابقه ي تولد 2 سالگي ني ني وبلاگ شركت كرده و منتظر دستاي پر مهر شماست تا 2 تا راي خوشكل بديد منتظريما... زود بيايد .شماره 22 تا دوشنبه فقط وقت داريم



عزیزم چطوری باید بهت رای بدم
مامان ساینا
23 دی 91 12:10
چه خوب چقدر مهمونی امیدوارم همیشه شاد باشید
هیراد و عمه لیلاش
23 دی 91 17:47
سلام سلام صد تا سلام
اومدیم یه خبر خوب بدیم
به خاطر محبت و دعای شما من توی مسابقه سوگواره محرم اول شدم

باز هم از لطفتون ممنونم
همیشه شاد و سلامت باشید دوستتون دارم



خدارو شکرمن هم بهتون تبریک میگم