سال نو مبارک پسرم
سلام دوستای گلممممم...
سال نو مبارک .امیدوارم سال جدید سال سلامتی و موفقیت برای همه ی شما خوبان باشه.
خب یه وقت فکر نکنید ما تنبل هستیما...
نمیدونم چرا هر وقت میومدم پست جدید بزارم حسش نبود و بلاخره ...
از حمید بگم که پسرم خیلی شیطون تر از قبل شده هر چند که خیلی وقته از کاراش دیگه ننوشتم
همچنان به زبان مریخی حرف میزنه و در واقع فعلا جمله ای صحبت نمیکنه.
اون اوایل که پرت کردنو یاد کرفته بود و همچنان هم ادامه داره تا یه چیزو پرت میکرد میگفت...ننداز
متاسفانه همشو یادم نیست ولی دایره لغاتش فعلا در حد همین کلمه هاست .بچم تنبله.
به رو شن و خاموش میگه ...خا
در خونه در بطری و یا هر چیز دیگه ای باز باشه میگه ...در در تا نبندیم هم ول کن نیست.
باران دختر عمشو بامان صدا میزنه.
جدیدا با هرکی تلفنی صحبت میکنم میگه ...چی چی باید بهش بگم کیه خودشم میاد گوشو
میگیره و میگه ااوو بعدشم همون صحبتای مریخی.
گرسنش که باشه یا دهنشو باز میکنه با انگشتش تو دهنش اشاره میکنه یا اینکه میگه ..هم.
خخخخخ
لباسشو که می خواد در بیاره میگه ... در در
به پاهاش اشاره میکنه میگه ... پا پا دستاشم میگه د د د .
خب تا اینجا فعلا داشته باشید مابقی رو تو پستای بعدی حالا هر چیشو که یادم اومد مینویسم.
راستی یه خبرررررر..
.
.
.
حمید یک هفته ای هست که دیگه می می نمیخوره از 18 فروردین . اولش خیلی استرس
داشتم هم دلم نمیومد هم میترسیدم اذیت کنه که خدا رو شکر هیچ کدوم اتفاق نیو فتادن
خیلی راحت بود تا الان خدارو شکر و در واقع خیلی راحت کنار اومد با این قضیه و اصلا انگار
نه انگار که قبلا شیر میخورده. در واقع قطره ی آهنش حلال این مشکل بود چون از مزش اصلا
خوشش نمیاد.
خب بزارید چند تا عکس از سفره هفت سینمون براتون بزارم یه کم دلتون باز بشه..ههه
اولش هفت سینو روی میز وسط مبل گذاشتم که داشت توسط این ووروجک ماکن فیکون میشد
ک به یه مکان دیگه انتقالش دادیم که خیلی بهتر از اون نبود..
قبل سال تحویل ببینید شیطنت از چشماش می باره
انقدر ورجه وورجه کرد که آخرش یه عکس درست درمون ازش ننداختم.
..
پی نوشت : 28 اردیبهشت تولد حمید هستش که امسال گوش شیطون کر براش تولد میگیریم
پیشاپیش تولدت مبارک گل پسری..
تا پست بعدی