حمید وبازی های جدید 2
سلام به دوستای خوبم بلاخره مااومدیم ولی هنوزبابا امتحانش تموم نشده
(امتحانی نداده که تموم بشه )وهمچنان در قرنطینه هستیم.
این روزها من شیطونیهام بیشترشده ومدلاش هم تغییرکرده
حالا بیایید خودتون میفهمید...
اینجا مامانم برای اولین بار این ماشین ورو بهم داد که باهاش بازی کنم که یه دفعه انگشتم
رفت لای چرخش.
اینجا هم به محض اینکه مامانم بازش کرد واز اتاق رفت بیرون منم رفتم سمتش که
ببینم چیه ؟
فکر کنم خلاب شده
مامانم رسید گفت داری چکار میکنی
منم گفتم الان میام دوربین و ازت میگیرم
اهان نزدیک شدم..
وبعد دیگه مامانم نتونست از من عکس بگیره
راستی دقت کردید موهام یه کم در اومده هههههههههه
دیروز که رفته بودیم روضه خونه ی دوست مامانم اونجا یه خانمه به مامانم گفت چرا
پسرت کچله خخخخخخخ خداییش من الان کچلم ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی